مترجم : سمیرا حسینی هیچ فرمول خاصی برای وایرال شدن پست اینستاگرام وجود ندارد. …
روانشناسی بازاریابی چریکی
احتمالاً از اهمیت روانشناسی در بازاریابی مطلع هستید و میدانید که 90 درصد تصمیمات خرید، در مغز ناخودآگاه به وجود میآید و ما هم راهی مطمئن برای دستیابی به مغز ناخودآگاه داریم.
همچنین میدانید که همهی تصمیمات خرید به خاطر دلایل احساسی هستند و این که ما از دلایل منطقی٬ برای توجیه این تصمیمات استفاده میکنیم. مسلماً میدانیم افرادی هستند که از سمت چپ مغز خود بیشتر استفاده میکنند که برای منطق و دلایل سریالی به کار میرود و افرادی نیز هستند که از سمت راست مغز خود استفاده میکنند که بیشتر برای احساسات و جاذبههای زیبایی کاربرد دارد.
از آن جایی که در حدود نیمی از مردم از سمت چپ مغز و نیم دیگر از سمت راست آن استفاده میکنند، بهتر است که شما از هر دو نیمه استفاده کنید و پیامهای خود را برای هر دو طرف مغز بفرستید، در غیر این صورت، نیمی از سرمایهگذاری بازاریابی خود را از دست میدهید.
افراد چپ مغز
باید بدانید که مراجعه به افراد چپ مغز، باید با اعداد باشد و پیامهای شما باید با اعداد و واژههای زیادی باشد؛ زیرا این افراد از نوشته خوششان میآید. پیامها باید منطق داشته باشند، زیرا آنها همیشه میخواهند بدانند که چرا؟
باید فهرست داشته باشند و آن فهرستها باید معرف حقایقی به فرم گلوله باشند تا بتواند در مغز آنها بنشیند. آنها باید همه چیز را با ریزهکاریهای زیاد بدانند؛ زیرا افراد چپ مغز را باید تحت تأثیر قدرت متقاعدشدن قرارداد. پس برای مورد خطاب قرار دادن چپ مغزها، از اعداد، واژهها، منطق، فهرست، و ریزهکاری استفاده کنید.
راست مغز
برای تحت تأثیر قرار دادن راست مغزها، از عکس، تصویر، تخیل، رنگ، ریتم و فضا استفاده کنید. تصاویر میتواند به صورت صوتی- تصویری و نمایش باشند. برای درگیر کردن افراد راست مغز، از حسهای آنها استفاده کنید. آنها به خوبی به همهی رنگها پاسخ میدهند.
در طراحی، بسته بندی، اداره، شرکت و وبسایت از فضا استفاده کنید. افراد راست مغز از فضاهای باز خوششان میآید.
شما هم حتما بدنبال یک راه اجرایی برای افزایش فروش تان هستید.
چه روش هایی می تواند موجب افزایش فروش تان شود؟
اگر بودجه محدود داشته باشید باید چه کار کنید؟
بر روی لینک زیر کلیک کنید
۵ دلیل برای استفاده مستقیم از ضمیر ناخودآگاه مشتری در بازاریابی:
۱. از تصاویر، به منظور کمک به مغز ناخودآگاه برای درک مطلب استفاده میکند. هیچ دو مشتری یکسان نیستند و در چند گروه قرار میگیرند، اما هنوز به صورت فردی هستند و فقط از نظر فردیت، به طریقی که میخواهید به شما مربوط میشوند. قرار دادن تصاویر در مغز آنها باید قسمتی از پیام شما باشد، اما خود تصاویر پیام نیستند.
۲. مغز ناخودآگاه هوشمند تر از مغز آگاه است. با وجود این، مغز ناخودآگاه به ندرت بر ضد تصمیمات مغز آگاه عمل میکند. استفاده بیش از حد از کارت اعتباری، سیگار کشیدن، و خوردن غذاهای نامناسب، مثالهایی از رفتار عاقلانهی مغز ناخودآگاه است که به مغز آگاه ، اجازهی خلافکاری میدهد. تصمیم، بعد از بحثی داخلی بین مغز آگاه و ناخودآگاه گرفته میشود. در بیشتر مباحث با مغز ناخودآگاه غیرمنصفانه برخورد میشود.
۳. مغز ناخودآگاه مکالمه داخلی را کنترل میکند. مشتریان شما مکالمه داخلی را تجربه میکنند؛ آیا شما در آن مورد چیزی دارید که بگویید. اما به عنوان یک چریک، از شغل خود باید کمک بگیرید تا در مغز مخاطب خود مکالمه مثبت تولید کنید. یعنی دور انداختن این ایده که بهتر است راه حل مشکل را بفروشید و آن را با چیزی جانشین کنید که مشتری را به حالت مثبت مغزی میرساند.
مثال: بدون دزدگیر، خانه و خانواده شما در خطر هستند
حالت درست: به راحتی بخواب چون میدانی که خانه و خانوادهات محافظتشدهاند.
بله، این حقیقت دارد که فروختن راه حل، بلیت ورودی است، اما دستاوردهای جدید در روانشناسی نشان میدهند که فروش منافع مثبت نباید از نظر دور بمانند. مطالعات نشان میدهند که فقط 34 درصد مردم همان محصول را از همان فروشگاه یا فروشنده دو بار میخرند. بیش تر آنها دچار پشیمانی میشوند. اگر مشتری در حالت مثبت مغزی باشد، پشیمانی به صفر میرسد.
۴.مغز ناخودآگاه میتواند بفهمد و چند پیام را ارتباط بدهد. به همین دلیل، چریکها، بازاریابی را به مغز ناخودآگاه میفرستند، زیرا میتوانند در یک زمان به چند قسمت مغز مربوط شوند که این با استفاده از پیامهای چند گانه است. این تصمیمگیری را سریعتر میکند. اگر مغز ناخودآگاه را با دستهای از پیامهای بازاریابی مورد هدف قرار دهید که با استفاده از آنها بتواند یک پیام بازاریابی متحد را فراهم کند، معمولاً به یک تصمیم قاطع و سریع منجر میشود؛ زیرا مغز ناخودآگاه به قضاوت خود بهتر از هر دستور مستقیم دریافتی از دیگران اعتماد میکند.
۵.مغز ناخودآگاه قبل از مشورت با مغز آگاه تصمیمگیری میکند. این موضوع چریکها را قادر میسازد که به مشتری برای تصمیمگیری، قبل از اینکه او آگاهانه بداند که تصمیمی گرفته شده است، کمک کنند. این کمک میکند که مغز ناخودآگاه نتواند آهسته کار کند و با تمام سرعت کار کند. به جای این که از مشتری بپرسید:” آیا برای بستن قرارداد مشکلی دارید؟” که جواب “نه” است. چریکها میپرسند،”چه وقت برای بستن قرارداد مشکلدارید؟” که بلافاصله هماهنگی میآورد.
شروع بازاریابی در مغز ناخودآگاه
اگر هدف شما مشتریانی است که تصمیم خرید سریع و باثبات میگیرند، باید آگاهانه شروع به بازاریابی در مغز ناخودآگاه آنها کنید.
مغز آگاه را فراموش نکنید، با اینکه ضمیر شخصی سد راه او برای همراهی تصمیمات ناخودآگاهانه میشود، اما فراموش نکنید که چه کسی یا کدام کار مهم تری انجام میدهد. چیزی دارم که نباید فراموش کنید: کلیدی به حقیقت روانشناسی. در درجهی اول، میخواهم مطمئن شوم که در مورد بینایی، شنوایی، و سیستم های حسی میدانید.
مردمِ چشمی(بینایی) میگویند:”میدانم منظورتان چیست (آن را میبینم)”، “نمیتوانم آن را تصور کنم (ببینم)” و”میتوانید راه را نشان بدهید”.
مردمِ گوشی (شنوایی) میگویند: “صدای شما را به خوبی میشنوم” . ” آن اسم در خاطرم چیزی را یادآوری میکند”. ” مطمئن نیستم حقیقت را بگویم”.
افراد حسی میگویند:”دستم را رو میکنم”.”با آنها تماس میگیرم” و”حس آن درست نیست”.
آخرین دفعهای که خیلی سردتان بود را به یاد میآورید؟ به یاد بیاورید که چطور از سرما آگاه شدید، و سپس حس کردید در سراسر بدنتان حرکت میکند؟ شما در حالت حسی بودید.
آنچه را که در اینجا میخواهم بگویم، میتواند تمام تبلیغات بازاریابی را سرعت دهد و باکیفیت کند. اما نگران نباشید. افراد کمی آن را میدانند؛ آنهایی که میتوانند در زمانی کوتاه آن را به سودآوری کلان تبدیل کنند. مشتری تا وقتی که حس بعد از خرید را که به او دست داده است، تجربه نکرده باشد، نمیتواند برای خرید تصمیم بگیرد.
آیا درست میفهمید؟ متوجه شدید که میگویم مشتری باید حس داشته باشد و آن هم بعد از خرید؟ اینها کلید سودآوری است.
نکته ساده این است که مردم میخواهند خوشحال و راضی باشند، مخصوصاً در مورد تصمیمی که گرفتهاند. این را در بازاریابی خود وارد کنید و مشاهده کنید که نتایج بهتر میشوند. با اینکه این خلاف چیزی است که من در گذشته آموختهام. حقیقت این است که دادن حس بد به مردم در مورد مشکلات آنها، و سپس نشان دادن اینکه چه طور میتوانید درد را از بین ببرید، آنها را خوشحال و راضی نمیکند.
چگونه مغز مشتریان خود را کنترل کنید؟
بدن شما، فرمان مغز را اطاعت میکند، و شما مغز را کنترل میکنید. میتوانید به دیگران برای کنترل مغزشان کمک کنید. بر طبق نظر پل هنلی، بازاریابی روی مغز ناخودآگاه، باعث شرکت در رفتار بازاریابی آگاهانه میشود.
– با مشتری وقتی تماس بگیرید که چیزی جدید داشته باشد.
-کسبوکار خود را برای مشتری آسان کنید.
-بر فروش منحصربهفرد خود در هر کاری که میکنید، تاکید داشته باشید.
-کاملاً صادق باشید، و از قوانین اخلاقی پیروی کنید.
-احتیاجات مشتری را بفهمید و برآورده کنید.
-مشتریان را بشناسید.
-در بازاریابی، باثبات و قابل پیشبینی باشید.
-از متقاعد کردن دقیق استفاده کنید.
برای بازاریابی در بهترین سطح، مهم این است که مانند یک کودک عمل کنید. منظورم داشتن مشکل رفتاری نیست بلکه، استادی در رفتار است:
-کودکان مصرّ هستند.
-کودکان زیاد سؤال میکنند.
-کودکان نمیخواهند محدود باشند.
-کودکان تخیل فعالی دارند.
-کودکان “نه” را قبول نمیکنند.
-کودکان از آموختن لذت میبرند.
-کودکان دوست دارند اولین کسانی باشند که در مورد چیزی جدید صحبت میکنند.
-کودکان آن قدر حرف میزنند تا دیگران آنها را درک کنند.
-کودکان سعی میکنند از همه چیز سرگرمی بسازند.
کودکان همچنین همه ی چیزها و حقایق جدید را آزمایش میکنند و متعجب و کنجکاو هستند. شما هم همین طور باشید.
بازاریابی در خلاء:
اگر در مغز ناخودآگاه مشتری، بازاریابی نکنید، یعنی دارید در خلأ بازاریابی میکنید. ریشه ی نبوغ را میتوان پیدا کرد. اما گل نبوغ را باید در معجزات شکوفه زدن پیدا کرد. روانشناسی بازاریابی چریکی کاشته شده، آبیاری شده، و اجازه ی شکوفایی به آن داده شده است. من هم کشاورز بوده ام و هم شاهد آنچه که محصول برداری بی پایان خواهد بود. به نظر میرسد که سال آینده بهترین خواهد بود.
فقط اجرای یک نکته کافی است تا فروش خودتان را تا ۳ برابر افزایش دهید؟
بر روی لینک زیر کلیک کنید تا به شما بگوییم چگونه …
در مدت زمان کمتر از ۳ هفته فروش تان را چندین برابر کنید.
به سرعت از رقبا فاصله بگیرید.
سلام
کار خوبی رو آغاز کردید ، به نظر من موفق می شوید انشالله
با تشکر