رفتن به محتوای اصلی

من چطور قهرمان شدم

من چطور قهرمان شدمیک داستان واقعی
در هر تابستان مسابقات قهرمانی کشور در رشته کاراته برگزار می شود و من مثل هر سال در مسابقات شرکت کردم ( البته  چند باری هم به خاطر مصدومیت نشده که حاضر باشم)

بعد از وزن کشی متوجه شدم به دلیل 3 کیلو افزایش وزن مجبورم در یک گروه بالاتر از وزن همیشگی مبارزه کنم.

برای من که در وزن قبلی خودم همیشه یک پای فینال محسوب می شدم کمی این موضوع نگران کننده بود.

به هر صورت دیگر ثبت نام کرده بودم، بعد از مشخص شدن جدول مسابقات فهمیدم که 4 مبارزه تا فینال خواهم داشت البته اگر به فینال می رسیدم!

در شرایط سخت تازه کارها همیشه دست به خلاقیت می زنند اما حرفه ای ها اولین نکته ای که از مربی خود می شنوند این نکته است:

کاری را انجام بده که روی آن مسلط هستی

کل تمرین من قبل از شروع مسابقات معطوف شد روی تکنیک خاصی که یکسال روی آن تمرین کرده بودم.

روز مسابقات

( فردای ثبت نام ) زمانی که اسم من خوانده شد می دانستم فقط سه دقیقه برای جبران تمرین یکساله خودم دارم پس حتی یک لحظه هم مکث نکردم و دقیقا همون تکنیک را یکی پس از دیگری پیاده کردم و مثل آب خوردن پیروز شدم این اتفاق در سه مسابقه بعد هم افتاد انگار که دیگر کسی نمی توانست در مقابل من مقاومت کند.

تکنیک من مانند سلاحی دقیق در حال عملکرد بود

اما در فینال همه چیز تغییر کرد

فرد مقابلم به راحتی مقاومت می کرد نه تنها هیچ کدام از ضربات من برخورد نمی کرد بلکه چندین ضربه شدید هم به من زد تقریبا دو دقیقه از مسابقه گذشته بود من 5 امتیاز عقب بودم و فقط یک دقیقه زمان بیشتر نداشتم، کم کم داشتم باور می کردم امسال مدال طلا را لمس نخواهم کرد.

ناگهان صدایی از دور من را صدا کرد

مربی من بود و با یک جمله طلایی مرا برنده کرد نکته فوق العاده ساده ولی تکنیکی، کاری که فقط یک مربی کهنه کار متوجه آن می شد.

خب قضیه از این قرار بود :

من چپ دست هستم و همینطور چپ پا اکثر افراد راست دست هستند و روی پای راست متمرکز می شوند، به همین دلیل وقتی من با سمت چپ بدنم حمله می کردم و منحرف به سمت چپ می شدم ( که البته میشد همان سمت راست مدافع ) به خیال اینکه راحت می تواند دفاع کند فریب می خورد اما من همان لحظه تغییر جهت می دادم و به سمت چپ او حمله می کردم که کاملا باز مانده بود.

در فینال حریفم مثل من چپ دست بود و به راحتی از سمت چپ بدنش دفاع می کرد و البته جمله ی مربی من هم همان بود او فریاد زد.

چپ پاست!!! 1و2 دست بزن

حتما متوجه قسمت اول شده اید اما در مورد بخش دوم منظور او، روش دومی بود که قبلا با هم تمرین کرده بودیم پس من سریع تغییر روش دادم  در مدت یک دقیقه نتیجه به تساوی رسید که موفق شدم در وقت اضافی هم 2 امتیاز دیگر بگیرم و برنده فینال باشم.

مسلما اگر مربی من متوجه مساله نمی شد من شکست سختی می خوردم و حسرت طلا به دلم می ماند حریف من هم مربی داشت اما مربی او در سکوت شکست خوردن شاگردش را نظاره کرد!

من چطور قهرمان شدم

در کسب و کار هم همین اتفاق می افتد ما در حال نبرد هستیم و حتی موفق هم هستیم اما ناگهان با تغییر شرایط روش های قبلی دیگر موثر نیستند و یا یک رقیب جدید به راحتی قدیمی های بازار را کنار می زند آن زمان اکثر ما به بهانه ها رو می آوریم حرف هایی مثل:

بازار کساد است

جنس بی کیفیت و ارزان بازار را خراب کرده است

دلار گران شده

نفت ارزان شده

شاید ایمیل ترسو هستید یا مبارز را خوانده باشید!

اما مساله این است، مبارز بودن به میزان توانایی و شجاعت شما در تغییر و رشد شخصی شما دارد، نه میزان کنش های شما در حوزه فعالیت کاریتان!!!

به جای بهانه آوردن به این نکته آگاه باشید.

شما در حال نبرد نمی توانید متوجه تغییرات باشید و یا حدس های دقیق از اوضاع بزنید.

حتی اگر هم متوجه شوید اینکه حرکت بعدی چه باشد خودش مساله ی دیگری است!!!

در کسب و کار هم مربی ( کوچ ) لازم است کسی که در نقاط بحرانی و حتی غیر بحرانی راه را بلد است و موقعیت فعلی شما برای او خاطره باشد!

کسی که بار ها شکست خورده و بارها موفق شده یا به قولی آنقدر شکست خورده تا راه شکست دادن را آموخته است.

کسی که وقتی نا امید هستین امیدوارتان کند و به شما انگیزه دهد و زمانی که مغرور می شوید به شما یادآوری می کند که تا موفقیت را زیادی مانده.

کسی نمی گذارد از زیر انجام برنامه شانی خالی کنید و حتی به شما فشار می آورد که عقب نیافتید چون ارزش هر لحظه را می داند.

حالا از شما می پرسم ارزش چنین فردی و چنین کمکی چقدر است شما روی موفقیت چه قیمتی خواهید گذاشت؟

حتما بسیاری از ما به این نکته حداقل یکبار فکر کرده ایم که اگر یکنفر ما را در انجام برنامه پیگیری می کرد خیلی موفق تر بودیم، دلایل زیادی هم برای این طرز فکر داریم بعضی افراد معتقدند در نا بسامانی های روزانه فراموش کار می شویم و سرگرم امور روزمره.

بعضی دیگر شاید فکر می کنند اراده و قدرت انجام یک فرآیند منظم را ندارند یا حتی خود را متهم به تنبلی می کنند.

اینجا می خواهم یک دروغ در مورد موفقیت را فاش کنم دروغی که در مورد موفق شدن زیاد شنیدین و دیده اید

بزرگ ترین دروغ این است:

جاده موفقیت جاده خلوتی است و شما در آن تنها هستید هر چه بیشتر تلاش کنید موفق تر می شوید

مساله این است بهترین ها هم حمایت فکری نیاز دارند

فوتبالست ها

ورزشکاران

بازیگران

مخترعین

چهره های معروفی که اکثر ما می شناسیم همه یک کوچ دارند که دایم همراه آنهاست همه این افراد یک استاد خوب داشته اند من افراد قدرتمند و ثروتمند زیادی را می شناسم که از خود ما مشاوره می گیرند و به جز ما حداقل 10 مشاور دیگر هم دارند کسانی که خودشان اگر مشاوره بدهند برای یک ساعت زیر سه میلیون نمی گیرند!!!

اگر این مقاله را خواندید و هنوز فکر می کنید که همه چیز را خودتان می دانید وقت خودتان تلف کردید

اما اگر متوجه منظور من شده اید تبریک می گویم شما مهم ترین قدم موفقیت را برداشته اید.

منبع: وان کلیک

پی نوشت:
1. حالا فهمیدید معنی نوشته آقای میر ابوطالبی در فیلم اینستاگرام وان کلیک در مورد من چی بود.

2. قطعا متوجه شده اید که کل این نوشته برای معرفی یک قدم مهم در موفقیت است، بزودی این قدم مهم را معرفی می کنیم.

کسری رفالیان

کسری رفالیان

کسری رفالیان هستم . متخصص فروش و روانشناسی فروش. از مذاکره لذت می برم. علاقه زیادی به ایده پردازی دارم و طراحی استراتژی جزو علاقه مندی هام هست .
مربی مدیران و فعالان حوزه کسب و کار هستم و از موفقیت دیگران لذت می برم

برای این نوشته 8 نظر ثبت شده است

  1. کاری را انجام بده که روی آن مسلط هستی …
    بابت انتشار این ماجرای پر از انرژی مثبت از شما سپاسگزارم
    شاد و پیروز باشید

  2. سلام آقای رفالیان
    کسب مقام قهرمانی تان را مبارک می بینم و از شنیدن آن توسط دوست عزیز آقای میرابوطالبی خوشحال شدم
    مقاله خیلی قشنگ و نکات درست و بجایی را درج نموده اید
    درود بر شما

  3. با سلام خدمت استاد جوانم
    بسیار عالی و پر از نکات طلایی بود درضمن استاد گرامی من منتظر تماستان هستم ٔ……
    باتشکر از دوستان گرامی وان کلیک

  4. همیشه انسان ها به اندازه ای که تلاش میکنند نتیجه میبینند
    نمونه بارز آن جمله شکسپیر است که می گوید:
    یا به اندازه ای که تلاش کردی آرزو کن یا چیزی رو آرزو کن که بتوانی به آندازه اش تلاش کنی.
    کسب و کار هم نیاز به تلاش و همچنین برنامه ریزی دارد تا بتوان مسلط وارد شد.

  5. سلام

    انگار تو ذات بچه های وان کلیک یه چیز نهفته است:

    شگفت زده کردن دیگران

    آفرین استاد، مبارکتون باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برگشت به بالا